حرف دل
<!-- /* Font Definitions */ @font-face {font-family:"Cambria Math"; panose-1:2 4 5 3 5 4 6 3 2 4;} @font-face {font-family:Calibri; panose-1:2 15 5 2 2 2 4 3 2 4;} /* Style Definitions */ p.MsoNormal, li.MsoNormal, div.MsoNormal { mso-style-parent:""; margin-top:0cm; margin-right:0cm; margin-bottom:10.0pt; margin-left:0cm; text-align:right; line-height:115%; direction:rtl; unicode-bidi:embed; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif";} .MsoChpDefault {} .MsoPapDefault { margin-bottom:10.0pt; line-height:115%;} @page Section1 {size:595.3pt 841.9pt; margin:72.0pt 72.0pt 72.0pt 72.0pt;} div.Section1 {page:Section1;} -->
شمع دانی به دم مرگ به پروانه چه گفت
گفت ای عاشق بیچاره فراموش شوی
سوخت پروانه ولی خوب جوابش را داد
گفت طولی نکشد تو نیز خاموش شوی
************************
عجب راز ونیازی داری ای عشق
عجب سوز وگدازی داری ای عشق
بود رویت سیه چون موی معشوق
چه شبهای درازی داری ای عشق
********************
یارب نظری بر من سرگردان کن
لطفی به من دلشده ی حیران کن
با من مکن انچه من سزای انم
انچه ازکرم ولطف تو بید ان کن
*****************
افسوس که افسانه سرایان همه خفتند
اندوه که اندوه کساران همه رفتند
فریاد که گنجینه ترازان معانی
گنجینه نهادن به یاران همه رفتن
به روایت:علی اسماعیلی