مثل هاوکنایه های قزوینی
ü اب تو جوب ریختن
ازنظرمالی. خود را به درجه ای ازتوانایی رساندن وبی نیاز ازهردغدغه ای ..پول شمردن:
ü اب زیردهنشان مستراب زیرچکنشان
اشاره به زندگی مرفه امروزی ونازوادای مردمان آسوده خاطری که ازفقروامکانات رفاهی در گذشته بی خبرند..معمولامادرشوهرها برای سرکوفت زدن به عروسان تنبل ازاین مثل نه چندان مودبانه استفاده می کنند
ü آبله مگد کورمکنم سرخک مگد گورمکنم
وقتی که فردی .دچار چندین بیماری توامان باشد .اطرافیان درتوصیف طعنه امیز وی ازاین کنایه موزون استفاده می کنند
ü آتش سرخ
انسان لاابالی که با ندانم کاری های خود .نزدیکان واطرافیان را دچار دردسروابروریزی کند
ü آدم به دور
شخص غیر معاشرتی ومنزوی که ازارتباط بادیگران خوداری می کند
ü اتش واب ،نامردند
نوعی باور دیرینه ی قزوینی درمورد خانمان سوزی صاعقه وسیل ،ضمنا کنایه ای ازتباهی انسان درصورت استفاده از مشروبات ومواد افیونی
ü آمدن توشکم...
معنای ظاهری ،جلوامدن همراه باعصبانیت است اما دراصطلاح ،درگیری لفظی پیداکردن ودشنام دادن است
ü ازدولت مردان است اسیاب به گردان است
ذات آنتی فمینیستی ومردباوری این مثل ،غیر قابل انکاراست ،عنصری که برخاسته ازنهاد جوامع مرد سالارشرقی است
ü ...ازگلوپایین نرفتن
یک باور قزوینی مبنی بر این که حتی اگریکی ازاطرافیان وخانواده گرسنه باشند،خورنده نمی تواند به راحتی غذابخورد وغذالای گلوی اوگیر میکند
ü از...هم خوردن
هوای همدیگر راخیلی داشتن ،نوعی تعبیرمنفی درمورد ارتباط نزدیک دوفرد یادوگروه
ü اسم...بد در رفتن
بدنام شدن ،طوری که امکان جبران ان نباشد