سفارش تبلیغ
صبا ویژن

معرفی الموت

صفحه خانگی پارسی یار درباره

شعرهای غمگین

 

 

 

در کار عشق ما همیشه اما بود

بی جانی ریشه از ساقه پیدا بود

آن شب که گفتی باورم کن با تو میمانم

دلواپسی های من از صبح فردا بود

آن شب که گفتی با تو هستم تا که دنیا هست

باور نکردم گرچه این جمله زیبا بود

در عمق دریا یک قطره پیدا نیست

پایان عشق ما پایان دنیا نیست

////

کسی ما را نمی جوید

کسی ما را نمی پرسد

کسی تنها یی ما را نمی گرید

دلم در حسرت یک دست،

دلم در حسرت یک دوست

دلم در حسرت یک بی ریای مهربان مانده است

کدامین یار ما را می برد تا انتهای باغ بارانی؟

////

 

 

از امشب

خوابهایم برای تو

از این پس

باچشم های باز می خوابم

از اینجا به بعد

چشم هایم از تا غروب نگاههای آشنا می اید

و می رود که بیاید از طلوع چشم هایی که ندیدم

//////

دریغا که عشق

خوابی از خوابهای خاکستر است

دیگر هیچ رد پایی از احساس

بر تن جاده عشق باقی نمانده است

به تفسیر جدایی رسیده ایم

بی باور و خسته

از عشق رنجیده ایم

/////

 

یادمان باشد اگر شاخه گلی را چیدیم / وقت پرپر شدنش سوز و نوایی نکنیم

پر پروانه شکستن هنر انسان نیست / گر شکستیم ز غفلت ، من و مایی نکنیم

یادمان باشد سر سجاده عشق / جز برای دل محبوب دعایی نکنیم

یادمان باشید اگر خاطرمان تنها ماند / طلب عشق ز هر بی سرو پایی نکنیم